چگونه بايد دل آدمي شیدایی پيشه کند و رسم دلدادگی را بياموزد و تا مرز «لاتُلْهي شدن» پيش برود كه «رجال لاتلهی تجارة و لا بیع عن ذکر الله و اقام الصلوة و ایتاء الزکاة»1.
اين دل چه جوهرة لاهوتي دارد كه مأذون است به پر کشیدن و بالا رفتن و از خود گذشتن و جمال دوست را به تماشا نشستن؟ چگونه است كه گاهي آدمي نه یک دل، که صد دل عاشق حضرت دوست میشود و از خود بیخود میگردد و با اهل سموات همنشيني ميكند و سرانجام از اهل ایمان میشود که «و الذین آمنوا اشدّ حبا لله»2؟
کیانند شیداییان دلسوخته و پريشان احوالان دلافروختهاي که از اين دل سنگ صفت كينه توز، چشمههايی از آب زلال و گوارا و آشاميدنيهايي لذت بخش جاری میکنند؟
کجایند آن حماسهسازان عالم قدس که با لاهوتیان همآوا شدند و با کروبيان سرود حضور سردادند و از شراب طهور جرعه جرعه نوشیدند.
آری سخن، سخن مردان خداست. آن شوریدهدلان پاکباخته كه در ره دوست جانفشانی کردند و دست از عالم ملك شستند و در فضاي ملكوت به پرواز درآمدند.
سخن از آدم برگزیدة خداست. سخن از ابراهیم عليه السلام دوست خداست. سخن از موسی عليه السلام کلیم خدا، سخن از عیسی عليه السلام روح خدا و سخن از محمد صلي الله عليه و آله و سلم آيينه تمام نماي خداست. و سخن از داوود، سليمان، الياس، ادريس، يوشع، يسع و يونس عليهم السلام است.
سخن همان یونس است که معراج جسمانی خود را نه در آسمان، بلکه در آب در نوردید.
سختیهای راه را به جان خرید و از حضیض دل ماهی به عزیز قرب رب العالمین رسید.
سخن از مردی است که طنین ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین» او هنوز قلوب مردان خدا را صیقل میدهد و شاه کلید اذكار اولیاءالله است. سخن از مردی است که در اثر لغزشي کوتاه، با توبه و انابه و استغفار، صبر و تحمل و رنج، توکل و خوف و رجاء، ذکر و صمت3 و سهر4، عزلت و شجاعت و مراقبه، درهای آسمان را به روی خود، میگشاید و به مقام «عند ربهم» پر میکشد و به سمت حق هجرت میکند که «إنَ الَّذینَ آمَنُوا وَ الَّذينَ هاجَروُا وَ جاهَدُوا في سَبيلِ اللهِ اولِئكَ يَرْجُونَ رَحْمَتَ اللهِ وَ اللهُ غَفُورٌ رَحيمٌ؛5 كساني كه ايمان آوردند و كساني كه هجرت كردند و در راه خدا جهاد نمودند آنها به رحمت پروردگار امیدوارند و خداوند آمرزنده مهربان است».
ما در این مجموعه نوشتار سعی ميكنيم که به بررسی ابعاد اخلاقی عرفانی حضرت یونس عليه السلام بپردازیم. در اين قسمت نخست اشاره کوتاهی به زندگی او داریم و سپس مقامات و درجات معنوي ایشان را در قرآن بررسي ميكنيم و در بخش بعدي به پارهاي از مسائل سلوكي اين بزرگمرد خواهيم پرداخت.
بنابر آنچه در تاريخ حكايت شده، حضرت يونس عليه السلام معاصر حضرت الیاس نبی عليه السلام بوده است6. بعد از حضرت سلیمان عليه السلام براي هدايت مردم نینوا مأموریت مییابد7. پدر ایشان متی نام داشته که ظاهراً معاصر حضرت داوود عليه السلام بوده است.
حضرت یونس در 33 سالگی به نبوت مبعوث ميشود و 33 سال نیز به هدایت قوم خود میپردازد و آنها را به ایمان به خدا و تصدیق نبوت و پيروي از فرامین الهی فراخواند، اما آنها به رسول خدا ایمان نیاوردند و از او پيروي نکردند. وقتی حضرت یونس عليه السلام اصرار آنان را بر ستم و ستمپذيري و دينگريزي ديد، دست به نفرین برداشت و برای قوم خود طلب عذاب کرد. حق تعالی وعده داد که خواستة او را مستجاب میکند. حضرت یونس عليه السلام بعد از اطمينان از عذاب الهی، از قوم خود فاصله گرفت؛ به کنار ساحل آمد و تصميم گرفت با کشتی به ديار ديگري سفر كند.
اما این پایان کار نبود؛ چون وقتی قوم او آثار عذاب الهی را مشاهده کردند، دست به دعا برداشتند و استغفار کردند و رحمت حق شامل حالشان گردید و عذاب الهی از آنها برداشته شد. در آیه شریفه آمده است: «فَلَولا کانتْ قَرْیَۀٌ آمَنَتْ فَنَفَعَها إیمانُها اِلّا قَوْمَ یُونُسَ لَمّا آمَنوا کَشَفْنا عَنْهُمْ عَذابَ الخِزْیِ فی الحياةِ الدُّنیا وَ مَتَّعْناهُمْ إلي حینٍ؛8 چرا هيچيك از شهرها و آباديها ايمان نياوردند كه (ايمانشان بموقع باشد، و) به حالشان مفيد افتد؟! مگر قوم يونس، هنگامى كه ايمان آوردند، عذاب رسواكننده را در زندگى دنيا از آنان برطرف ساختيم و تا مدّت معيّنى [پايان زندگى و اجلشان] آنها را [از نعمتهای خود] بهرهمند ساختيم».
حضرت یونس عليه السلام در دریا مشغول سفر بود. ناگاه امواج دریا به خروش آمدند و نهنگی در آن ميانه پدیدار شد. ساكنان کشتی وقتي كه دیدند نهنگ قصد شكستن و واژگون ساختن كشتي و غرق كردن آنان را دارد به این نتیجه رسیدند که این ماهی عظیم گرسنه است و مجبورند از میان خود فردی را به قيد قرعه و براي تأمين غذاي آن فدا كنند اما هر بار قرعه به نام حضرت یونس عليه السلام در ميآمد. با اینکه اهل کشتی نمیدانستند که او پیامبر و فرستاده خدا است؛ اما وي را مردي وجیه و بزرگوار یافته بودند. حضرت یونس عليه السلام نيز دريافته بود که این نهنگ، او را طلب میکند. بنابراين با رضایت خود، در كام نهنگ قرار گرفت و پس از چندي تأمل، دریافت که علت این حادثه، تقاضاي زود هنگام عذاب قوم خود از خدا و کناره گرفتن از ایشان بوده است. پس از اينكه به ترك اولاي خود پيبرد، و از خدای تعالی طلب بخشش کرد و خود را از ظالمین خواند، حق تعالی نیز او را مورد نوازش خود قرار داد و او را از شکم ماهی رهانید و باز او را برای هدایت قومش -که از صد هزار نفر افزونتر بودند- فرستاد9.
قرآن كريم براي حضرت یونس عليه السلام چهار مقام و منزلت بر ميشمارد:
نبیّ کسی است که وحی بر او نازل میشود و آنچه را که به وسیله وحی دریافت میدارد، چنانچه مردم از او بخواهند، در اختیار آنها قرار میدهد10.
مقام رسول، بالاتر از مقام نبي است. مقام رسالت یعنی مقام ابلاغ وحی و تبلیغ و نشر احکام خداوند و تربیت نفوس از طریق تعلیم و آگاهی بخشیدن. پس رسول موظف است که در حوزه مأموریت خود به تلاش و کوشش بپردازد و برای دعوت مردم به سوی خداوند و ابلاغ فرمان او کوشا باشد و برای یک انقلاب فرهنگی، فکری و عقیدتی آماده باشد11. حضرت یونس عليه السلام نیز با دارا بودن این مقام،12 به هدایت و تعلیم و تزکیه و رهایی قوم خود از یوغ بتپرستی، عناد و کفر پرداخت و در سالیان طولانی رسالت خود، از این مهم باز نایستاد.
این مقام به بعضی از مرسلین و اولیای الهی تعلق میگیرد. همانطور که در ادامه آیات مورد نظر به این مقامات اشاره شده است13.
كلمه «اجتباء» با توجه به ماده آن به معناي جمع كردن همراه با انتخاب خاص و امتياز خاص و اختيار ميباشد.14
معنای صَلاح: هر چیزی که از فساد سالم باشد، شامل این کلمه میشود و معنای این کلمه، ضدّ فساد است. صلاح در سه چیز تحقق مییابد: ذات، عقیده و عمل. اما غالباً از آن در عمل و فعل انسان استفاده میشود. صلاح در قرآن، هم در مقابل فساد آورده میشود و هم در مقابل گناه. صلاح مطلق که به معنای مطلق شایستگی است، قدم اول و مرحله اول برای رسیدن به کمال است. برای اینکه اعمال انسان مورد رضایت خدای تعالی قرار گیرد، اولین قدم آن است که اعمال انسان آلوده به فساد و گناه نشود. براساس آيات قرآن آخرین درجات قرب حق تعالی نیز با تحقق عمل صالح همراه میباشد. باید دانست که صلاح در عمل، فقط بعد از اصلاح باطن و عقیده و قلب میسر میشود. آثار و نتایجی که برای این مرتبه از صلاح در قرآن آمده، عبارت است از: بهشت برین، توبه کردن خدا برای بنده، پاداش دو برابر و بیمنت، نور، تبدیل شدن گناهان به نیکیها15.
واژه صالح اسم فاعل است و در قرآن گاهی برای توصیف عمل آورده میشود؛ مثل: «إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ»16. عمل صالح در این گونه آیات، به شایسته بودن عمل در نزد خدا اطلاق میشود و عملی را گویند که مورد رضایت او قرار گرفته است. گاهی هم شخص و فردی را توصیف میکند؛ مثل: «فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحينَ»17. معناي آيه چنين میشود که در وجود این بزرگواران، شایستگی و خوبیای هست و لذا مورد رضایت باری تعالی قرار گرفتهاند18. از آیات استفاده میشود که مقام صالحان، مقامی بس والا و عظیم است.
قرآن کریم در وصف افرادی که اطاعت کامل و بیچون و چرا از خدا و رسولش دارند، میفرماید: «فَأُولئِكَ مَعَ الَّذينَ أَنْعَمَ الله عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحينَ وَ حَسُنَ أُولئِكَ رَفيقاً19؛ كسى كه خدا و پيامبر را اطاعت كند، (در روز رستاخيز،) همنشين كسانى خواهد بود كه خدا، نعمت خود را بر آنان تمام كرده، از پيامبران و صدّيقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفيقهاى خوبى هستند!»
مهم این است که گروه زیادی از اولیا و انبیای الهی خواستار رسیدن به مقام صالحان از حق تعالی بودهاند؛ مانند حضرت ابراهیم عليه السلام که در دعای خود به حق تعالی عرضه میدارد: «رَبِّ هَبْ لي حُكْماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ20؛ پروردگارا، به من علم و دانش ببخش، و مرا به (صف) صالحان ملحق كن!» و نیز حضرت یوسف در واپسین دعای خود در سوره یوسف عليه السلام: «رَبِّ قَدْ آتَيْتَني مِنَ الْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَني مِنْ تَأْويلِ الْأَحاديثِ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ تَوَفَّني مُسْلِماً وَ أَلْحِقْني بِالصَّالِحينَ»21. یا در دعای بعضی از مؤمنان حقیقی، معيّت و همراهي با صالحين از خداوند متعال خواسته شده است: «وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحينَ22؛ چرا ما به خدا و آنچه از حق به ما رسيده است، ايمان نياوريم، در حالى كه آرزو داريم پروردگارمان ما را در زمره صالحان قرار دهد؟!»
این بزرگواران فراز نهایی و غایی دعای خود را ملحق شدن به صالحین قرار میدادهاند و از خدای تعالی با وجود تمام عنایاتی که به آنان مرحمت داشته، باز ملحق شدن به صالحین را از مقام ربوبی درخواست میکردند. جای تأمل دارد که جایگاه واقعی این مقام در نزد خداوند تبارک و تعالی چیست؟ مرحوم علامه طباطبایی قدس سره به این نکته اشاره کرده که مراد از صالحین، حضرت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرین عليهم السلام میباشند. ایشان برای این مطلب به آیه: «إِنَّ وَلِيِّيَ الله الَّذي نَزَّلَ الْكِتابَ وَ هُوَ يَتَوَلَّى الصَّالِحينَ»23 استشهاد میکند و میافزاید: در این آیه حضرت رسول اعظم صلي الله عليه و آله و سلم، ولی و سرپرست خود را خدا میداند و از ظاهر این آیه استفاده میشود که رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم همان کسی است که دارنده صلاح مورد نظر در آیه است24.
از اين رو به نظر ميرسد كه مصداق بارز و اعلاي «صالحين»، پيامبر اعظم صلي الله عليه و آله و سلم و ائمه طاهرين عليهم السلام باشند و سایر انبيا و اولياي الهي نیز همیشه در آرزوي آن بودهاند.
ادامه دارد...
1. سوره نور: 27.
2. سوره بقره: 165.
3. صُمت: خاموشي.
4. سَهَر: شب زندهداري، سحرخيزي.
5. سوره بقره: 218.
6. تاریخ پیامبران. ج 2.ص 840.
7. تاریخ انبیا، ص 276.
8. سوره يونس: 98.
9. همان، ص 1249.
10. تفسیر نمونه، ج 1، ص440 ،إنَّا أوْحَيْنا إلَيْكَ كَما أوْحَيْنا إلي نُوحٍ وَ النَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أوْحَيْنا إلي اِبْراهيمَ و اِسْماعيلَ وَ اِسحاقَ وَ يَعْقُوبَ وَ الْأسْباطِ وَ عيسي وَ أيُّوبَ وَ يُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَيمانَ وَ آتَيْنا داوُدَ زبَوراً، النساء: 163.
11. همان، ص 440.
12. «إِنَّ يُونُسَ لَمِنَ الْمُرْسَلينَ»؛ سوره صافات: 139.
13. «شاكِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيمٍ». سوره نحل: 121؛ «فَاجْتَباهُ رَبُّهُ فَجَعَلَهُ مِنَ الصَّالِحينَ». سوره قلم: 50.
14. التحقيق في كلمات القرآن الكريم، حسن مصطفوي، (بنگاه ترجمه و نشر كتاب)، ج 2، ص 53.
15. همان، ج6، ص 267.
16. سوره فاطر: 10.
17. سوره قلم: 50؛ «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ يَعْقُوبَ نافِلَةً وَ كُلاًّ جَعَلْنا صالِحينَ؛ و اسحاق و يعقوب را به وى بخشيديم و همه آنان را مردانى صالح قرار داديم.»، سوره انبياء: 72.
18. ر.ك: قاموس قرآن.
19. سوره نساء: 69.
20. سوره شعراء: 83.
21. «پروردگارا، بخشى (عظيم) از حكومت به من بخشيدى، و مرا از علم تعبير خوابها آگاه ساختى! اى آفريننده آسمانها و زمين! تو ولىّ و سرپرست من در دنيا و آخرت هستى، مرا مسلمان بميران و به صالحان ملحق فرما!»؛ سوره يوسف : 101.
22. سوره مائده: 84.
23. «ولى و سرپرست من، خدايى است كه اين كتاب را نازل كرده و او همه صالحان را سرپرستى مىكند.»؛ سوره اعراف: 196.
24. برای مطالعه بیشتر در معنای صالحین مراجعه شود به المیزان فی تفسير القرآن، ج1، ص 303.